پدران و مادران ارجمندو مربيان عزيز!
تلاش شما نبايد تنها معرفت ديني باشد، بلكه بايد فردي تربيت كنيد كه عامل به دين باشد. فرزندي كه از زير دست شما بيرون ميآيد و بعد به جامعه قدم ميگذارد، نبايد طعمهي دامهاي شيطان قرار گيرد و خود را ببازد اگر او تنها داراي علم ديني باشد ممكن است لغزش پيدا كند، اما اگر شكل و هيأت ديني داشته باشد ميتواند مقاومت كند و اگر خودجوشي ديني داشته باشد، تسخيرناپذير خواهد بود.
شخصيت قائل شدن و احترام گذاشتن به فرزندان به طرق زير:
• در صورت بروز خطا از آنها، در ميان جمع به سرزنشان نپردازيم.
• در صورت بروز خطا از فرزندمان، عذرش را بپذيريم و حتي گاهاً براي او عذر بتراشيم و به او بگوييم تو بزرگتر از آني كه چنين خطايي انجام دهي.
• در صورت بروز خطا از آنها، كل اعمال خوب و بدشان را زير سؤال نبريم.
• اگر خواستند كاري انجام دهند به تناسب سن و كاري كه ميخواهند، انجام دهند آنان را براي موفق شدن كمك كنيم. مثلاً براي كودكي خردسال دست گرفتن سيني چاي و بردن آن به اطاق مهمان كار بزرگي است. مرتب او رانترسانيم بلكه به او كمك كنيم تا شخصيت خود را به نمايش بگذارد. و ... .
• به هنگام انجام كار خوب آنها را تشويق كنيم.
• به دوستان آنان احترام بگذاريم.
• جلو دوستانشان آنان را سرزنش نكنيم و نقطه ضعفهايشان را به رخشان نكشانيم، چرا كه در آنصورت دوستانش هم به آنان احترام نميگذارند.
• به اظهار نظرشان خصوصاً در دوران بلوغ و بعد از آن توجه توجه كنيم. حتي در برخي موارد با آنان مشورت كنيم.
• احترام گرفتن زن و شوهر از همديگر توسط والدين باعث، احترام فرزندان نسبت به آنها ميشود. مثلاً پيش فرزندانشان از همديگر بدگويي و غيبت نكنند. قدر زحمات متقابل همديگر رابدانند.
• مرد بايد همچون ستوني براي بقاي خانواده انگاشته شود و همسر احترام خوبي نسبت به او قائل شود تا فرزندان در مواقع لزوم ابهت و بزرگي خاصي را در پدر ببيند. البته ظلمهايي كه توسط برخي از مردان انجام ميشود ربطي به دين ندارد و از نوع سوء استفادههايي است كه انسانهاي ظالم هر جا فرصت يابند ظلم خود را اعمال ميكنند.
محبت كردن به فرزندان و ايجاد جوي پر از صميميت در خانواده:
• با جملات شيرين و محبت آميز آنان را خطاب قرار دهيم.
• آنان را از نمرهي 20 كمتر ندانيم كه اگر كمتر از 20 گرفتند به تحقير آنان بپردازيم.
• ميزان پيشرفت و توانايي آنان را با پيشرفت ساير كودكان مقايسه نكنيم. بدانيم كه خداوند به هر كس ميزان معيني توانايي داده است و هر كس در كاري بيشتر از ديگران موفق ميشود. توانيي هر فرد بستگي به دو عامل وراثت و اكتساب او دارد. پس پيشرفت او تماماً در اختيار او نيست. حتي بخش اكتساب نيز به تمامي آنچه كه ميخواهد به دلايل گوناگون محيطي و ... نميتواند موفق شود. مقايسه كردن اغلب يعني: تحقير فرزند، برانگيختن احساس ناتواني و حقارت و ا زدست رفتن عزت نفس و در نتيجه كمرنگ شدن صميميت در خانواده و گريزان شدن او از والدين و ساير اعضاي خانواده ميشود.
• در محبت كردن بين فرزندانمان تبعيض قائل نشويم. خصوصاً تولد فرزند بعدي يك شوك و تكاني در فرزند قبلي ايجاد ميكند به طريقيكه فرزند قبلي تمامي حركات ما را زير نظر قرار ميدهد و هر بار كه ميگوييم فرزندم تو ديگر بزرگ شدهاي و نبايد مانند خواهر يا برادر كوچكتر خود باشي، صاعقهايست كه بر سر او زدهايم. ملاك ما از بزرگ شدن آيا فقط همين است كه فرزندي ديگر بعد از متولد شده است اگر چه فاصلهي سني آنها يك يادو يا سه سال باشد؟ يا ... ؟
• در محبت كردن مادر در درجهي اول اهميت قرار دهد. ميزان تناسب محبت مرد نسبت به زن و و در نتيجه پرورش عواطف زن نسبت به فرزندان، همچون باريدن باران بر كوهساران و در نتيجه پرورش گلها است. مرد هم بايد مديري توانا در حفظ استحكام خانواده باشد كه يكي از وظايف او مصفا نمودن و عاطفي نمودن جو خانواده است.
• براي اثبات محبت خود به بچهها امكاناتي را كه برايشان فراهم كردهايم به رخشان نكشيم.
• فرزندانمان را مسبب مشكلات و گرفتاريهاي خود ندانيم و به آنها نگوييم كه هر گونه آرامش و استراحت را از ما سلب كردهاند.
• وقتي فرزندانمان مشكلي، هرچند حاد را با ما در ميان ميگذارند، آشفته و نگران نشويم؛ بلكه در مرحلهي اول آنها را به خاطر در ميان گذاشتن مشكل تشويق و در مرحلهي بعد با كمك هم راهحلهايي ارائه دهيم.
• براي فرزندان وقت بگذاريم و با آنان به گردش و تفريح برويم. در منزل با آنان همبازي شويم بدون اينكه حركات زننده از ما سر بزنند.
• در انتقاد از فرزندانمان گاهي تغافل كنيم و بزرگوارانه رفتار نماييم تا پردهي حجب و حياي او پاره نشود. البته اگر خطاي خود را تكرار كرد بايد او را منع كرد تا غير منضبط و سركش بار نيايد.
• محبت بايد همراه با قاطعيت باشد و به بهانهي محبت كردن كودك نسبت به ما و سايرين جرأت جسارت پيدا نكند. مثلاً در حين اينكه در موارد فوق محبت خود را به اثبات ميكنيم در موقعي كه بيجهت بهانه ميآورد و ميخواهد بهوسيلهي دادزدن،گريهكردن، در گوشهاي خزيدن و ساير راههاي نامناسب ما را تسليم خواستهي خود كند، قاطعانه و بدون خشونت در مقابل خواستهي او ايستاد و به او فهماند كه چنين اعمالي راه مناسبي براي رسيدن به خواستهي خود نيستند. بلكه به او ياد دهيم كه با بياني مؤدبانه خواستهي خود را مطرح نمايد و در صورتيكه به او گفتيم برآوردهكردن خواستهي تو از توانمان خارج است به راحتي آن را بپذيرد. البته هر گونه سختگيري نبايد اين تصور را در او به وجود بياورد كه او را دوست نداريم.
گزيده اي از راهكارهاي عملي براي تربيت فرزندان-پايگاه اطلاع رساني صالح