معرفی وبلاگ
باسلام این وبلاگ به مباحث "تربیت فرزند از نظر اسلام" می پردازد.ان شاء الله مطالبی که ارائه می شود مورد رضای حق و مورد استفاده شما عزیزان قرار بگیرد. ومن الله توفیق
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 56496
تعداد نوشته ها : 32
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

پدران و مادران ارجمندو مربيان عزيز!
تلاش شما نبايد تنها معرفت ديني باشد، بلكه بايد فردي تربيت كنيد كه عامل به دين باشد. فرزندي كه از زير دست شما بيرون مي‌آيد و بعد به جامعه قدم مي‌گذارد، نبايد طعمه‌ي دام‌هاي شيطان قرار گيرد و خود را ببازد اگر او تنها داراي علم ديني باشد ممكن است لغزش پيدا كند، اما اگر شكل و هيأت ديني داشته باشد مي‌تواند مقاومت كند و اگر خودجوشي ديني داشته باشد، تسخيرناپذير خواهد بود.

 شخصيت قائل شدن و احترام گذاشتن به فرزندان به طرق زير:

• در صورت بروز خطا از آن‌ها، در ميان جمع به سرزنشان نپردازيم.
• در صورت بروز خطا از فرزندمان، عذرش را بپذيريم و حتي گاهاً براي او عذر بتراشيم و به او بگوييم تو بزرگتر از آني كه چنين خطايي انجام دهي.
• در صورت بروز خطا از آن‌ها، كل اعمال خوب و بدشان را زير سؤال نبريم.
• اگر خواستند كاري انجام دهند به تناسب سن و كاري كه مي‌خواهند، انجام دهند آنان را براي موفق شدن كمك كنيم. مثلاً براي كودكي خردسال دست گرفتن سيني چاي و بردن آن به اطاق مهمان كار بزرگي است. مرتب او رانترسانيم بلكه به او كمك كنيم تا شخصيت خود را به نمايش بگذارد. و ... .
• به هنگام انجام كار خوب آن‌ها را تشويق كنيم.
• به دوستان آنان احترام بگذاريم.
• جلو دوستانشان آنان را سرزنش نكنيم و نقطه ضعف‌هايشان را به رخشان نكشانيم، چرا كه در آن‌صورت دوستانش هم به آنان احترام نمي‌گذارند.
• به اظهار نظرشان خصوصاً در دوران بلوغ و بعد از آن توجه توجه كنيم. حتي در برخي موارد با آنان مشورت كنيم.
• احترام گرفتن زن و شوهر از هم‌ديگر توسط والدين باعث، احترام فرزندان نسبت به آن‌ها مي‌شود. مثلاً پيش فرزندانشان از هم‌ديگر بدگويي و غيبت نكنند. قدر زحمات متقابل هم‌ديگر رابدانند.
• مرد بايد هم‌چون ستوني براي بقاي خانواده انگاشته شود و همسر احترام خوبي نسبت به او قائل شود تا فرزندان در مواقع لزوم ابهت و بزرگي خاصي را در پدر ببيند. البته ظلم‌هايي كه توسط برخي از مردان انجام مي‌شود ربطي به دين ندارد و از نوع سوء استفاده‌هايي است كه انسان‌هاي ظالم هر جا فرصت يابند ظلم خود را اعمال مي‌كنند.

 محبت كردن به فرزندان و ايجاد جوي پر از صميميت در خانواده:
• با جملات شيرين و محبت آميز آنان را خطاب قرار دهيم.
• آنان را از نمره‌ي 20 كمتر ندانيم كه اگر كمتر از 20 گرفتند به تحقير آنان بپردازيم.
• ميزان پيشرفت و توانايي آنان را با پيشرفت ساير كودكان مقايسه نكنيم. بدانيم كه خداوند به هر كس ميزان معيني توانايي داده است و هر كس در كاري بيشتر از ديگران موفق مي‌شود. توانيي هر فرد بستگي به دو عامل وراثت و اكتساب او دارد. پس پيشرفت او تماماً در اختيار او نيست. حتي بخش اكتساب نيز به تمامي آن‌چه كه مي‌خواهد به دلايل گوناگون محيطي و ... نمي‌تواند موفق شود. مقايسه كردن اغلب يعني: تحقير فرزند، برانگيختن احساس ناتواني و حقارت و ا زدست رفتن عزت نفس و در نتيجه كم‌رنگ شدن صميميت در خانواده و گريزان شدن او از والدين و ساير اعضاي خانواده مي‌شود.
• در محبت كردن بين فرزندانمان تبعيض قائل نشويم. خصوصاً تولد فرزند بعدي يك شوك و تكاني در فرزند قبلي ايجاد مي‌كند به طريقي‌كه فرزند قبلي تمامي حركات ما را زير نظر قرار مي‌دهد و هر بار كه مي‌گوييم فرزندم تو ديگر بزرگ شده‌اي و نبايد مانند خواهر يا برادر كوچك‌تر خود باشي، صاعقه‌ايست كه بر سر او زده‌ايم. ملاك ما از بزرگ شدن آيا فقط همين است كه فرزندي ديگر بعد از متولد شده است اگر چه فاصله‌ي سني آن‌ها يك يادو يا سه سال باشد؟ يا ... ؟
• در محبت كردن مادر در درجه‌ي اول اهميت قرار دهد. ميزان تناسب محبت مرد نسبت به زن و و در نتيجه پرورش عواطف زن نسبت به فرزندان،‌ هم‌چون باريدن باران بر كوهساران و در نتيجه پرورش گل‌ها است. مرد هم بايد مديري توانا در حفظ استحكام خانواده باشد كه يكي از وظايف او مصفا نمودن و عاطفي نمودن جو خانواده است.
• براي اثبات محبت خود به بچه‌ها امكاناتي را كه برايشان فراهم كرده‌ايم به رخشان نكشيم.
• فرزندانمان را مسبب مشكلات و گرفتاري‌هاي خود ندانيم و به آن‌ها نگوييم كه هر گونه آرامش و استراحت را از ما سلب كرده‌اند.
• وقتي فرزندانمان مشكلي، هرچند حاد را با ما در ميان مي‌گذارند، آشفته و نگران نشويم؛ بلكه در مرحله‌ي اول آن‌ها را به خاطر در ميان گذاشتن مشكل تشويق و در مرحله‌ي بعد با كمك هم راه‌حل‌هايي ارائه دهيم.
• براي فرزندان وقت بگذاريم و با آنان به گردش و تفريح برويم. در منزل با آنان هم‌بازي شويم بدون اين‌كه حركات زننده از ما سر بزنند.
• در انتقاد از فرزندانمان گاهي تغافل كنيم و بزرگوارانه رفتار نماييم تا پرده‌ي حجب و حياي او پاره نشود. البته اگر خطاي خود را تكرار كرد بايد او را منع كرد تا غير منضبط و سركش بار نيايد.
• محبت بايد همراه با قاطعيت باشد و به بهانه‌ي محبت كردن كودك نسبت به ما و سايرين جرأت جسارت پيدا نكند. مثلاً در حين اين‌كه در موارد فوق محبت خود را به اثبات مي‌كنيم در موقعي كه بي‌جهت بهانه مي‌آورد و مي‌خواهد به‌وسيله‌ي دادزدن،‌گريه‌كردن، در گوشه‌اي خزيدن و ساير راه‌هاي نامناسب ما را تسليم خواسته‌ي‌ خود كند، قاطعانه و بدون خشونت در مقابل خواسته‌ي او ايستاد و به او فهماند كه چنين اعمالي راه مناسبي براي رسيدن به خواسته‌ي خود نيستند. بلكه به او ياد دهيم كه با بياني مؤدبانه خواسته‌ي خود را مطرح نمايد و در صورتي‌كه به او گفتيم برآورده‌كردن خواسته‌‌ي تو از توان‌مان خارج است به راحتي آن را بپذيرد. البته هر گونه سخت‌گيري نبايد اين تصور را در او به وجود بياورد كه او را دوست نداريم.

گزيده اي از راهكارهاي عملي براي تربيت فرزندان-پايگاه اطلاع رساني صالح

يکشنبه 21 1 1390 8 صبح

صبح شد

تیک و تیک و تیک         صبح شد بچه ها

با نام خدا              برخیزید از جا

برخیزید از جا          با لب خندان

سلام به بابا           سلام به مامان

چهارشنبه 29 10 1389 7 صبح

اهمیت تربیت فرزندان و ضرورت تسریع در آن و هدف نهایی از آن:

الف) اهمیت تربیت فرزندان:
تربیت از حیاتی ترین ابعاد زندگی انسان است و در پرتو آن ، انسان به سعادت مطلوب نائل می‏آید . بزرگ مربی اسلام، علی علیه‏السلام در سخنان دربار خود بارهاوبارها از این امر مهمّ پرده برداشته و آثار و نتائج مثبت تربیت فرزند و پیامدهای منفی بی‏توجهی به آن را بیان داشته‏اند. امّا پیش از بیان دیدگاههای حضرت در این زمینه، مناسب است نوع نگرش و برداشت آن حضرت را از فرزند ارائه نمائیم. بر خلاف برداشت و نگرش برخی افراد که از فرزند بیشتر به عنوان ابزاری برای پاسخگویی به نیاز عاطفی والدین و نیز عضوی برای تأمین و خدمت به خانواده و مایه فخر و مباهات والدین نگریسته می‏شود، امام علی علیه‏السلام به فرزند بسی فراتر از این نگریسته و آن را عطیه‏ای الهی بر شمرده‏اند که در پرتو توجه و تربیت والدین به رشد کافی رسیده و در پی نیکوکاری و احسان به والدین بر می‏آید. در نهج‏البلاغه آمده است که: "در حضور امام علی علیه‏السلام مردی به دیگری تولد پسرش را این چنین تبریک گفت:"گوارایت باد رزمجویی سوارکار!" آن حضرت از نوع تبریک گفتن او نهی نمود و تبریک گفتنی این چنین رابه او توصیه نمود:" امید که بخشنده‏اش را سپاسگزار باشی و این عطیه الهی مبارکت باد، او به رشد دلپذیر برسد و تونیز ازنیکی و خیرش بهره‏مند شوی."(1) پس از آن که از نگرش علی علیه‏السلام نسبت به فرزند آگاه شدیم، اینک به آثار و نتایج تربیت فرزند از دیدگاه آن حضرت اشاره می‏کنیم؛ آن حضرت درسخنی کوتاه و در عین حال عمیق و ظریف، تربیت و ادب‏آموزی را میراثی بی مانند تلقی نموده‏اند. معمولاً با در گذشت انسان، نگهبان میزان و مقدار میراث به ارث گذاشته او معطوف است و چنانچه فردی متمّول و ثروتمند باشد، اقلامی از میراث همانند زمین ، خانه و ماشین در نظر کوته نظران، بزرگ و مهم جلوه می‏نماید امّا از دیدگاه امام مربیان، علی علیه‏السلام ، میراثی به مانند ادب و تربیت وجود ندارد"لامیراث کالادب"(2) و هرگز املاک و دارایی‏های باقیمانده مادّی، قابل مقایسه با میراث گرانبهای ادب و تربیت صحیح برای فرزندان نیست. واز این روست که در سخنی دیگر، آنحضرت فرمود:"گرانبهاترین چیزی که پدران برای فرزندانشان به ارث می‏گذارند، ادب است."(3)
علی علیه‏السلام ثمره و محصول تربیت صحیح را پرورش فرزند صالح و پیامد بی‏توجهی به امر خطیر تربیت را "رشد یافتن فرزند ناصالح " برشمرده و برای هریک از این دو، آثار و نتائج مثبت و منفی بیان نموده‏اند. از دیدگاه آن حضرت فرزند صالح مایه انس و آرامش والدین است لذا می‏فرماید: "انس و آرامش در سه چیز است: همسری که با شوهرش توافق داشته باشد، فرزندی که صالح باشد و برادری که موافق و هم رأی انسان باشد."(4) همچنین در سخن دیگری فرزند صالح را نیکوترین یادگار و بلکه مساوی با همه یادگارهای باقیمانده از والدین، معرفی می‏نماید: "الولد الصالح احد الذِکرین" مرحوم خوانساری در ترجمه و شرح خود بر "غررالحکم و دررالکلم" ذیل این حدیث می‏گوید: "فرزند صالح نیکوتر دو یاد است؛ یعنی اسباب یاد کسی به نیکویی دوتاست: یکی فرزند صالح که از او بماند و دیگری سایر اسباب او. فرزند صالح نیکوتر از همه آنهاست یا اینکه فرزند صالح را با هر سببی بسنجند، از آن سبب نیکوتر است"(5)
از سویی دیگر آن حضرت آثار سوء و پیامدهای منفی پرورش فرزند ناصالح را مـورد توجه قـرار داده و همـه رهـروان
صدیق خود را از بی‏توجهی به تربیت صحیح فرزندان برحذر داشته است. ایشان در سخنی فرزند ناصالح را مایه نابودی شرف و بلندی مرتبه پدران خود و عیبناک کننده پیشینیان خود معرفی می‏نماید.(6) و در کلامی دیگر از فرزند ناصالح به آلوده کننده‏پیشینیان خود و فاسد کننده اولاد و بازماندگان یاد
می‏کنند.(7) همچنین در سخنی دیگر او را مایه محنت و شومی دانسته(8) و در بیانی بلیغ، فرزند ناخلف را شدیدترین مصیبتها معرفی نموده‏اند(9). فرزند ناصالح نه تنها خویشتن خود را گم نموده و گوهر بندگی و انسانیت خویش را از دست می‏دهد، که گاهی ممکن است پدر صالح و شایسته را به انسانی ناصالح مبدل گرداند؛ علی علیه‏السلام درباره زبیر فرمود: " پیوسته زبیر مردی از ما اهلبیت علیهم‏السلام بود تا اینکه فرزند شوم و ناخلف او عبدالله بزرگ شد ( و او را از ما جدا کرد."(10)

ب) ضرورت تسریع در تربیت فرزندان از دیدگاه امام علی علیه‏السلام :
برای موجوداتی که در طریق تغییر، تحول، رشد و تکامل هستند معمولاً موسم مناسبی وجود دارد که در آن به بهترین و مناسب‏ترین رشد خود می‏رسند و آثار مورد انتظار از آنها تجلی می‏یابد، گلها در موسم بهار می‏رویند، چشمه ها در فصل زمستان جاری می‏شوند. ابرها در زمستان بارور می گردند و قطرات بارانش میهمان زمین می‏گردند و ... تربیت فرزند نیز موسم مناسب خود را دارد که در آن بهتر و آسانتر به بار می‏نشیند. موسم مناسب تربیت، در اوایل زندگی یعنی دوره کودکی، نوجوانی و عنفوان جوانی است، آنگاه که فرزند هنوز قلبی آسمانی و بی‏آلایش دارد، آنگاه که هنوز هواهای نفسانی و خواهشهای غیر انسانی به سرزمین وجود او هجمه نیاورده ، آنگاه که هنوز پلیدی‏ها و زنگارها میهمان ناخواسته دل او نگشته و کشتزار دل او آماده پذیرش هر بذری است. از سوی دیگر والدین به عنوان مهمترین مربیان فرزندان خود نیز همیشه فرصت و حوصله تربیت ـ که امری ظریف و در عین حال پیچیده است.ـ را ندارند زیرا آنگاه که بهار عمر والدین به روزهای آخر رسید و ضعف و سستی بر آنان مستولی گشت و حافظه‏شان چونان جسمشان به ضعف و نقصان گرائید توان تربیت و راهنمایی مفید رانداشته و از ایفای نقش مربیگری برای فرزندان عاجز می‏گردند. علی علیه‏السلام مربی بزرگ بشریت در منشور تربیتی خود به امام حسن مجتبی علیه‏السلام در به این نکته مهم و ظریف توجه نموده و دیدگاه تربیتی گرانسنگی ارائه نموده است؛ آن حضرت فرموده‏اند: "فرزند دلبندم! چون دیدم سالیانی راپشت سر نهاده و به سستی در افتاده‏ام، بدین وصیت برای تو مبادرت نموده‏ام و خصلتهایی رادر آن بر شمردم پیش از آنکه مرگ بشتابد و مرا دریابد و آنچه در اندیشه دارم به تو ناگفته ماند یا اندیشه‏ام همچون تنم نقصان بهم رساند یا پیش از نصیحت من پاره‏ای خواهشهای نفسانی بر تو غالب گردد یا فریبندگیهای دنیا تو را بفریبد و همچون شتری گریزان و نافرمان باشی. و به‏درستی که دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه درآن افکنند، بپذیرد. پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خِرَدت هوایی دیگر گیرد..."(11) و در قسمت دیگر آن، می‏فرماید:"... چون به کار تو چونان پدری مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم،چنان‏دیدم که این عنایت در عنفوان جوانی‏ات به کار رود و در بهار زندگانی که‏نیتی پاک داری و نفسی صاف و بی‏آلایش..."(12)

ج) هدف نهایی از تربیت فرزند:
در نظام تربیتی اسلام بحث اهداف از کلیدی‏ترین مباحث بوده و جایگاه مهمّی در آن دارد چرا که بدون داشتن هدف و تعیین آن، امکان برنامه ریزی و نیز ارزیابی فعالیتهای تربیتی به آسانی ممکن نیست. در تربیت فرزندان آن هم در جامعه اسلامی، داشتن هدفهای الهی بسی مهمّ و تعیین کننده است.
اکنون سؤال این است که در نظام تربیتی اسلام هدف از تربیت چه باید باشد؟ آیا هدف صرفاً تولید نسل و افزودن بر اعضای جامعه است؟ آیا هدف صرفاً پرورش فرزند سالم است؟ آیا هدف تربیت نیروی انسانی برای تداوم جامعه اسلامی و به انجام رسانیدن امور آن است؟ و یا اینکه علاوه بر اینها، اهداف مهمتر و مقدستری وجود دارد؟ و بالاخره از دیدگاه بزرگ مربی اسلام، علی علیه‏السلام هدف از داشتن فرزند و تربیت آن چیست؟
بانگاهی به دیدگاهها و سیره تربیتی علی علیه‏السلام آشکار می‏شود که در نظام تربیت اسلامی هدف نهایی از تربیت، رسیدن فرزند به مقام اطاعت وعبودیت الهی است، هدف نهایی، تربیت انسانی است که مطیع پروردگار و تسلیم درآستان او باشد. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام درضمن حدیثی پیش از تولد فرزند، هدف نهایی از تربیت را به‏طور غیر مستقیم بیان نموده و به‏راستی آن حضرت در سفره تربیتی خویش بدین هدف تحقق بخشیده و فرزندان خود را با توجه به آن، تربیت نموده‏اند. مرحوم ابن‏شهرآشوب به سند خود از آن حضرت نقل می‏کند که فرمود:"من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیکوقامت ننموده‏ام، بلکه از
من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیکوقامت ننموده‏ام، بلکه از پروردگارم خواسته‏ام فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا وقتی با این صفات به آنها نظر افکنم مایه چشم روشنی من باشند.
پروردگارم خواسته‏ام تا فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا اینکه وقتی با این صفات به آنها نظر افکنم مایه چشم روشنی من باشند."(13)

مبحث دوم: ابعاد تربیت از دیدگاه و سیره امام علی علیه‏السلام :

انسان موجودی است که از ابعاد گوناگون برخوردار است و به تبع آن تربیت نیز ابعادی دارد که خود به اقسامی تقسیم می‏گردد: تربیت اخلاقی، تربیت دینی، تربیت جسمانی، تربیت اجتماعی و... درسیره تربیتی نخستین امام شیعیان نیز این ابعاد و انواع تربیت مورد توجه واقع گردیده با بررسی کامل و مفصّل هر یک از این ابعاد و انواع، نیازمند ارایه یک مقاله مستقل وبلکه یک کتاب است ولی از آنجا که موضوع این مقاله، عام بوده وامکان بررسی مفصل هرکدام دراین مقاله وجود ندارد، به‏ناچار بصورت اشاره واگذرا بدان نظر می‏افکنیم.

تربیت دینی:
مراد ما از تربیت دینی محدوده خاصی است، هر چند تربیت دینی به‏یک معنا بسیار عام و گسترده است و شامل همه ابعاد وجودی انسان می‏گردد امّا در اینجا، مراد از تربیت دینی، مقابل تربیت اخلاقی، اجتماعی و سایر ابعاد است و عمدتاً حوزه مربوط به عقاید و احکام عبادی از دین را شامل می‏گردد. تربیت دینی به این معنا در سیره تربیتی امام‏علی علیه‏السلام از اهمیت خاصی برخوردار است و در ذیل به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏کنیم:

1 - نماز:
یکی از بارزترین مصادیق تربیت دینی و بلکه مهمترین نمود آن در حوزه احکام و عبادات، نماز است. نماز بزرگترین فریضه‏الهی وپیش درآمد قبولی سایر اعمال و عبادات است. علی علیه‏السلام در طول عمر با برکتشان زیباترین جلوه‏ها را در نماز به‏نمایش گذاشتند، او در حالت جنگ و صلح، بیماری و سلامت،در خانه و مزرعه، برمسند حکومت و خانه‏نشینی 25 ساله و در همه حالات و شرائط، نماز مهمترین عمل او بود و فرزندان خود رابدان سفارش می‏نمود. در وصیتی به امام حسن علیه‏السلام و تمامی خانواده و فرزندانش آنها رابه نماز سفارش کرده می‏فرماید: "از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز زیرا که نماز بهترین کارهاو ستون دین شماست "(14) او نه تنها خود و فرزندانش به نماز اهمیت می‏دادند که همه پیروان وشیعیان خود را به تعلیم نماز به فرزندان و سعی در تشویق آنان به مدوامت بر آن، فرا خوانده‏اند. آن حضرت فرمود: "علّموا صیسانکم الصلوة و خذوهم بها اذا بلغوا الحلم" "در کودکی به فرزندانتان نماز راتعلیم دهیدو هنگام بلوغ، آنان را به نماز وا دارید."(15) فریضه‏نماز درتربیت دینی چنان مهم است که حتی در پیش از بلوغ، تنبیه مختصر فرزند به‏خاطر ترک آن، روا دانسته شده است. علی علیه‏السلام خطاب به یکی از اصحاب فرمود: "کودکان اهل خانه‏ات را با زبان به نماز و طهارت تأدیت نما و وقتی به سن ده سالگی رسیدند، آنان را بر ترک آن، تنبیه بدنی نما ولی از سه بار بیشتر تجاوز نکند."(16) نکته قابل توجهی که در این دو حدیث وجود دارد، توجه حضرت به مراحل تربیت و نیز روش آشنا نمودن فرزندان با نماز و اقامه آن است، زیرا در مورد نماز بین دوره کودکی و بلوغ فرق گذاشته‏اند، در دوره کودکی تاقبل از ده سالگی فقط سفارش به آموزش و تعلیم نماز نموده‏اند و تنها به اقدام زبانی و سفارش کلامی اکتفا نموده‏اند، در این مرحله تأکید بر آمادگی و زمینه سازی برای اقامه نماز شده است. اما در سن ده سالگی هر چند هنوز به‏حّد بلوغ نرسیده امّا بعلت رشد مناسب کودک در این سن و تا حدودی رسیدن به سن تمییز و تشخیص، تأکید عملی بر اقامه نماز است و آنگاه که به سن بلوغ رسیدند تأکید بر واداشتن آنها به نماز و ترک نکردن آن است.

2 ـ آموزش قرآن:
قرآن کتاب آسمانی و مهمترین منبع اسلامی است، قرآن سرچشمه معارف الهی است و در تربیت دینی جایگاهی بس عظیم دارد. علی علیه‏السلام در نامه تربیتی خود به فرزندش امام‏حسن علیه‏السلام بعد از آنکه براهمیت تربیت و تسریع در آن تأکید می‏نمایند، نخستین اقدام خود را تعلیم و آموزش قرآن و معارف و احکام حلال وحرام آن بیان می‏کند:"... واَنْ ابتدئک بتعلیم کتاب‏اللّه و تأویله وشرایع الاسلام و احکامه و حلاله و حرامه لا اجاوز ذالک بک الی غیره..."،"نخست تو را کتاب خدا بیاموزم وتأویل آن رابه‏تو تعلیم دهم و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام بر تو آشکار سازم و (درآغاز) به چیزی غیر از قرآن نپردازم."(17) همچنین آن حضرت در توصیه به فرزندش محمدبن حنیفه، فرمود: "...برتو باد به خواندن قرآن و عمل کردن به آنچه در آن است و اینکه به مقررات و دستورات حلال و حرام آن و امر و نهی آن پایبند باشی. همچنین خواندن قرآن رادر شب و روز و هنگام تهجّد برخود لازم بدانی چرا که قرآن عهدنامه‏ای‏است از سوی خداوند تبارک و تعالی به خلق خود، پس واجب است بر هر مسلمانی که در هر روز به عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آیه باشد."(18)

3 ـ تعلیم دعا:
در تربیت دینی، دعا و درخواست از خداوند جایگاه ویژه‏ای دارد. دعا ابزاری است که بنده را به خالق پیوند می‏دهد و از طریق آن، نیازهای فردی و درونی خویش را با خداوند قادر متعال در میان می‏گذارد و در پرتو آن به سکون و آرامش نایل می‏آید. علی علیه‏السلام در سیره تربیتی خویش به عنصر دعا اهمیت زیادی قائل شده‏اند. آن حضرت هم دعاهایی را به فرزندان خود تعلیم می‏دادند و هم آنان
قرآن عهدنامه‏ای‏است از سوی خداوند تبارک و تعالی به خلق خود، پس واجب است بر هر مسلمانی که در هر روز به عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آیه باشد.
را بر مداومت بر آن توصیه می‏نمودند. امام حسین علیه‏السلام می‏فرماید: "پدرم مرا به خواندن دعای جوشن کبیر و حفظ و بزرگداشت آن توصیه نمودند و سفارش کردند که در هنگام وفاتشان آن را بر کفنشان بنویسم و آن را به خانواده‏ام تعلیم دهم و آنان را بر خواندن آن برانگیزانم."(19)
هر چند در روایات برای دعا اوقات خاصی بیشتر مورد تأکید قرار گرفته و برخی دعاهای خاص در اوقات خاص وارد شده، امّا علی علیه‏السلام در سیره تربیتی خود هر فرصت مناسب را مغتنم شمرده و به تعلیم دعا به فرزندانش پرداخته، برای نمونه در هنگام غذا خوردن فرزندش امام مجتبی علیه‏السلام را به دعایی همیشگی سفارش نموده و در ضمن آن به نقش تغذیه و سلامتی جسمانی برای انجام عبادات و نیز وسیله بودن غذا برای توان عبادت بیشتر، اشاره می‏نماید؛ آن حضرت فرمود: "فرزندم! هیچ لقمه سرد یا گرمی را مخور و هیچ شربت یا جرعه آبی را منوش الاّ اینکه قبل از خوردن و آشامیدن، این دعا را بخوانی "اللّهمّ انّی اسئلک فی اکلی و شربی السلامة من وعکه والقوّة به علی طاعتک و ذکرک و شکرک فیما بقیته فی بدنی و اَنْ تشجعنی بقوّته علی عبادتک و ان تلهمنی حسن التحرز من معصیتک.."(20) امام علی علیه‏السلام به دلیل اهمیت دعا و نقش آن در تربیت دینی، نه تنها در طول زندگی خویش به فرزندان خود تعلیم دعا می‏نمودند بلکه در واپسین لحظات عمر خویش و در هنگام احتضار نیز از این امر غافل نبودند، چنانکه در همان حالت حساس احتضار به فرزند خویش امام‏حسن علیه‏السلام دعایی راتعلیم نموده‏اند(21).

4 - آشنایی با علوم اهل بیت علیهم‏السلام
آشنا نمودن فرزندان با علوم اهلبیت علیهم‏السلام و سخنان و عقاید مربوط به آنان، از جمله عناصر مهم تربیت دینی در فرهنگ شیعی و علوی است. بر والدین ضروری است که ضمن آشنا نمودن اجمالی آنان با مذاهب اسلامی عقاید حقّه شیعه را به آنان تعلیم دهند و بذر محبت اهلبیت علیهم‏السلام را در دلهای آنان بیفشانند و آنان را با معارف غنی، متقن و روشنگر اهلبیت علیهم‏السلام آشنا نمایند. تعلیم معارف و محاسن دانش ناب اهلبیت علیهم‏السلام به فرزندان آنها را در حریم امن عقیده قرار داده و از آثار شوم هجوم عقاید و اندیشه‏های ناپاک مصون می‏دارد. مرحوم صدوق با سند خود در حدیث چهارصدگانه از علی علیه‏السلام نقل کرده است که حضرت فرمود:"علّموا صبیانکم من علمنا ماینفعهم اللّه به لاتغلب علیهم المرجئة برأیها"،"به کودکان خود آن مقدار از دانش ما که به‏حال آنان مفید است، تعلیم دهید تا اندیشه و نظر مرجئه(22) برآنان غالب نگردد."(23)5 ـ رعایت آداب و سنن اسلامی در هنگام تولد فرزند:
در سیره تربیتی معصومین علیهم‏السلام از لحظه تولد نوزاد، فعالیتهای تربیتی آغاز می‏گردد و با اینکه نوزاد توان بالفعل درک اشیاء و اعمال را ندارد امّا در عین حال انجام برخی آداب و مراسم برای تربیت صحیح او درآینده مؤثر است، از این رو علی علیه‏السلام در ضمن حدیث چهارصدگانه خود به اصحابش، آنان را به انجام این آداب در هنگام ولادت فرزندانشان توصیه نموده‏اند:"...در روز هفتم برای فرزندانتان عقیقه نمایید و به مقدار وزن موهای سر فرزندتان نقره صدقه دهید. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نسبت به حسن و حسین و سایر فرزندانش اینچنین رفتار نمود."(24) و در قسمت دیگر حدیث می‏فرماید:" فرزندان خود را روز هفتم ختنه کنید و گرما و سرما شما را از این کار بازندارد که این باعث پاکیزگی بدن نوزاد است..."(25)

پی نوشت ها:

1 ـ نهج‏البلاغه، قصارالحکم، شماره354 و عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، ج7،ص3902.
2 ـ خوانساری، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم آمدی، ج6، ص353.
3 ـ همان، ج3، ص438. (خیرماورث الآباء الأبناءالادب).
4 ـ همان، ج2، ص141. (الانس فی ثلاثه، الزوجة‏الموافقه والولدالصالح و الاخ الموافق).
5 ـ همان، ص23.
6 ـ همان، ج6، ص222 (ولدالسوءیهدم الشرف و یشین السلف).
7 ـ همان، (ولدالسوء یعرُّ السلف و یفسد الخلف).
8 ـ همان، ج6، ص224 ( ولدعقوقٌ محنة و شوءمٌ).
9 ـ همان، ج2، ص392 (اشدُّ المصائب سوء الخلف).
10 ـ نهج‏البلاغه، قصارالحکم، شماره453 (قال علیه‏السلام : مازال الزبیر رجلاًمنّا اهل البیت حتی نشاءَابنه المشؤوم عبدالله). این حدیث در برخی از نسخ موجود نهج ‏البلاغه مثل شرح ابن ابی الحدید و شرح نهج‏البلاغه علامه خویی و ما آن را از معجم‏المفهرس نهج‏البلاغه اثر محمد دشتی، ص124 نقل کرده‏ایم که تحت شماره453 در قصارالحکم آمده است.
11 ـ نهج‏البلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهج‏البلاغه اثر دکتر سید جعفر شهیدی، ص297.
12 ـ نهج‏البلاغه، همان با استفاده از ترجمه دکتر شهیدی، ص298.
13 ـ مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، ج104، ص98.
14 ـ رسولی محلاتی، هاشم، وصایاء الرسول و الائمه علیهم‏السلام با ترحمه فارسی ، ص184.
15 ـ خوانساری،محمد، شرح غررالحکم و دررالکم، ج4ص353.
16 ـ محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج1،ص75 به نقل از تنبیه‏الخواطر و نزهة‏الناظر، ص390.
17 ـ نهج‏البلاغه، نامه31،با استفاده از ترجمه دکتر شهیدی، ص298.
18 ـ راجی قمی، محمد،پندهای پدران به فرزندان، ص162 و 163.
19 ـ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج91، ص384 و مستدرک الوسائل، ج2، ص232.
20 ـ طبرسی، حسن‏بن‏فضل، مکارم الاخلاق، ص74.
21 ـ ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج92 ص179.
22 ـ المرجئة فی مقابلة الشیعة، من الارجاء بمعنی التأخیر لتأخیرهم علیا علیه‏السلام عن مرتبته و قد یطلق فی مقابلة الوعیدیة (ر.ک: الکافی، ج6، ص47 ) و نیز ر.ک: طریحی، مجمع البحرین ج1، ذیل ماده "رجاء".
23 ـ حسّر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج15، ص197 به‏نقل از خصال صدوق، ج2، ص157 و ابن‏شعبه حرانّی، تحف‏العقول، ص68.
24 ـ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، ترجمه و تصحیح احمد فهری، ص751.
25 ـ همان، ص776 و حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15،ص153

نشریه فرهنگ کوثر- ش 34

دسته ها : مقالات
سه شنبه 28 10 1389 11 صبح

پدر و مادر باید مواظب اولاد در تامین آتیه شان باشند، مواظب جهیزیه بحد متوسط، مواظب زندگی پسر در حد متوسط و بالاخره مواظب ازدواج این دختر و پسر باشند. این یکی از حقوق است، اما حقوق مهمتر از این اخلاق است

از حقوق شمرده شده ، این است که اخلاق انسانیت  باید به پسر و دختر آموخت. از همان روز اول باید مواظب باشید دخترتان حسود نباشد. از همان روز اول اگر دیدید این بچه کوچولو با خواهرش حسود بازی کرد باید جلویش را بگیرید.حال نحوه تربیت چگونه باشد بعد درباره آن صحبت می کنیم. اگر از اول تفاخر و تکبر ، منیت دراین بچه کوچک دیدید باید جلویش را بگیرید. مخصوصا العیاذبالله اگر خودتان متکبر باشید خودتان منیت داشته باشید، خودتان حسود باشید، قانون وراثت منتقل می کند، او هم خودخواه و متکبر و حسود می شود و بالاخره از همان کودکی باید جلوی این صفات رذیله را گرفت باید به این بچه عاطفه داد.

تربیت فرزند در اسلام

سه شنبه 28 10 1389 10 صبح

مردی از انصار فوت کرد که دارای چند طفل صغیر بود و مختصر سرمایه ای  که داشت نزدیک مرگ به قصد جلب رضای خداوند از کف داد. کودکانش در همان روز برای زندگی از مردم تمنای مساعدت می کردند این خبر به اطلاع پیغمبر اکرم رسید، پرسید: با جنازه متوفی چه کردید؟ گفتند او را دفن کردیم فرمودند: اگر قبلا می دانستم نمی گذاردم او را در قبرستان مسلمین دفن کنید او مال خود را از دست داده و فرزندان خویش را به گدایی در بین مردم رها نموده است

قرب الاسناد،ج 2

پدر و مادر باید مواظب اولاد در تامین آتیه شان باشند، مواظب جهیزیه بحد متوسط، مواظب زندگی پسر در حد متوسط و بالاخره مواظب ازدواج این دختر و پسر باشند. این یکی از حقوق است، امام حقوق مهمتر از این اخلاق است.

تربیت فرزند در اسلام-حسین مظاهری

سه شنبه 28 10 1389 10 صبح

جلوه های رفتاری حضرت زهرا( س) رفتار با فرزند

نقش اساسی مادر در سعادت و شقاوت نسل

بی تردید، سرنوشت هر انسانی، ریشه در روحیات و خصلتهای کسانی دارد که در دوران طفولیت، نزدیکترین انسانها به او بودند. از طرف دیگر، در این دوران، مادر نزدیکترین فرد به انسان بوده، نقش سازنده وی در تعیین مسیر فرزند، بی نهایت در خور توجه و امعان نظر است.

نقطه آغازین سعادت یا شقاوت انسانها، دامن مادر و محیطی است که مادر، رکن اساسی آن محسوب می شود. پس می توان گفت از این جهت، کودک مانند مومی است که در میان دستان قدرتمند مادر، قابلیت تبدیل به هر شکل و هیأتی را دارد.

برتری الگوی پرورش

با کمی دقت در برخورد عاطفی و منطقی حضرت زهرا سلام اللّه علیها در می یابیم که آن بانوی بزرگوار، در ساختن روح و شخصیت فرزندان گرامی اش از ابزاری بسیار ظریف و دقیق استفاده کرده است، که بسیاری از آنها در حال حاضر، میان روانشناسان تربیتی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و خبرگان این فن به نتایج مثبت آن ایمان آورده اند. بی شک، این توفیق بی نظیر در تربیت کودکان، ناشی از شناخت عمیق و صحیحی است که اسلام در مورد انسان، ارایه داده است. بنابراین، اگر بگوییم هر مکتبی به اندازه شناخت درستی که از انسان دارد، در نظام تربیتی خود، به توفیقاتی دست می یابد، و چون دین آسمانی و الهی اسلام از کاملترین و واقع بینانه ترین شناخت در مورد انسان برخوردار است، بیشترین توفیق را در قضیه تربیت نسل به دست آورده، سخن به گزاف نگفته ایم.

روش تربیتی و اخلاقی حضرت فاطمه(س) بهترین شیوه و تجربه برای ساختن نسلی پاک و سعادتمند است. از این رو، جا دارد که پیروان و ارادتمندان مکتب اسلام با به کار بستن شیوه ها و ظرایف تربیتی آن حضرت در رشد و تربیت نسلی پاک و پیشرو همت نموده، سعادت دنیا و آخرت فرزندان خود را بیمه کنند.

یکی از عوامل مؤثر در تشکیل شخصیت فرزندان فاطمه زهرا(س) وراثت است، زیرا در این خانواده مادر از مقام عصمت بهره مند بوده، در وجود مطهر او هیچ رجس و گناهی راه ندارد، چنانچه در زیارت مطلقه امام حسین(ع) می خوانیم:

گواهی می دهم که شما در اصلاب پاک و ارحام مطهر بودید و هیچ غباری از شرک و جهالت، بر دامن شما ننشست.

امام حسین(ع) در روز عاشورا، این حقیقت را یک بار دیگر بازگو کرد، تا از این طریق بر حقانیت خود تأکید ورزد بدین خاطر در آن روز تاریخی فرمود:

شهامت، آزادی منشی و کرامت خود را مرهون پاکدامنی و طهارت مادرم زهرا(س) هستم.

در واقع، عاشورا محصول تربیت و نتیجه آموزشهای حضرت زهرا سلام اللّه علیها بود، زیرا ارکان اصلی این قیام بی نظیر با شیوه های تربیتی فاطمه زهرا(س) تربیت یافته بودند. به عبارت دیگر، صحنه کربلا تأیید الهی بودن روش تربیتی صدیقه کبرا(س) بود.

شیوه های تربیتی حضرت زهرا(س)

متخصصان تعلیم و تربیت در مورد نقطه شروع پرورش و تأثیرگذاری بر جان و روان کودک و به بیان دیگر، سن شروع تربیت کودک، نظرات مختلفی ابراز کرده اند. گفتنی است که اسلام در این رابطه، نظرات متقن و دقیقی ارایه کرده که بررسی تمام آنها از حوصله این نوشتار خارج است، لیکن یکی از ابتدایی ترین مراحل پرورش و اثرگذاری در روح کودک و نامگذاری دانسته است.

نامگذاری، برای طفل اهمیت فوق العاده ای دارد، زیرا اولین چیزی که در فهم لطیف و حساس کودک، راه پیدا می کند، نام و شهرت اوست. اینکه این نام چه بار فرهنگی و معناداری را حمل می کند، تأثیر شگرفی در روح و روان او دارد، بدین جهت امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه یکی از حقوقی را که فرزندان بر عهده پدر دارد نام نیکو و پسندیده می شمارد و می فرماید:

«حق الولد علی الولد أن یحسن اسمه»

تعیین نام مناسب، حقی است که فرزند بر ذمه پدر خود دارد.

با در نظر گرفتن مطلب فوق، باید اذعان داشت که حضرت زهرا(س) با همفکری و همکاری پیامبر(ص) و علی(ع) زیباترین نامها را برای فرزندان خود انتخاب نمود و از این جهت، حقی که بر ذمه داشت به بهترین شکل ممکن ادا کرد.

اعتقاد به عقیقه

عقیقه (قربانی) و صدقه از مستحباتی است که در اسلام، تأکید زیادی بر آن شده است. نقل شده است که فاطمه(س) هر گاه صاحب فرزندی می شد، برای آنها گوسفندی عقیقه می داد، سپس روز هفتم، سرشان را می تراشید و برابر وزن موهای آنها نقره صدقه داده، برای قابله و همسایه ها هدیه می فرستاد و دیگران را در شادی خود سهیم می کرد.

یکی دیگر از سنتهای جاری در زندگی صدیقه کبرا(س) گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ فرزند بود. آن حضرت به خوبی می دانست که باید کودک را از همان لحظات اول زندگی با کلماتی چون اللّه ، محمد، نماز ... آشنا کرد که این آشنایی، به یقین در جهت گیری تمایلات روحی او به ملکوت اعلا اثر خوهد گذاشت.

عواطف مادری و نقش آن در تربیت فرزند

روح انسان به گونه ای ساخته و پرداخته شده که نیاز به محبت و عطوفت، یکی از اساسی ترین نیازهای روحی او محسوب می شود؛ بدین جهت کودکان محروم از این نیاز فطری، دچار کمبودها و مشکلات روانی و گاه نواقص جسمی خواهند شد.

بر اساس تحقیقات دامنه داری که در این زمینه به عمل آمده است، بسیاری از بزهکاریهای افراد مختلف ریشه در خلأ عاطفی آنها دارد و چنانچه جامعه ای در زمینه اشباع روانی و اقناع نیازهای فطری فرزندان خود، توفیقی به دست آورد، کمتر شاهد ناهنجاریهای فردی و اجتماعی خواهد بود.

حضرت فاطمه(س) که خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا(ص) سیراب گشته و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندان خود بود در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل، انجام می داد.

سلمان می گوید: روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام، فرزندش حسین گریه می کرد و بی تاب بود. عرض کردم، برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود: من به آرام کردن فرزندم اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید.

توجه به نیازهای کودک

یکی از عوامل مؤثر در سلامت و نشاط روحی و جسمی فرزند، تغذیه و بهداشت است. تأمین این گونه نیازها که جسم و روح کودک را آرام و آسوده نگه می دارد، سلامتی و صلابت روح او را تا پایان عمر تضمین می کند. ناهنجاریهای فراوانی که در انسانهای بزرگ دیده می شود، به نوعی ریشه در نیازهای این دوره از زندگی آنها دارد. علاوه بر این، نباید از تأثیرگذاری متقابل روح و جسم غافل بود. بی شک، یک جسم بیمار، روح را افسرده و بی نشاط می سازد، همان گونه که روح افسرده، موجب اخلال در فعالیتهای بدن می گردد.

بارها در تاریخ خوانده ایم که گاه، فاطمه زهرا(س) شکم فرزندانش را به قیمت گرسنگی خود، سیر می کرد.

زمانی که مسلمانان به علت کمبود آب، سخت در مضیقه بودند، فاطمه(س) حسن و حسین(ع) را نزد پیامبر(ص) برد و عرض کرد: ای رسول خدا! فرزندان من خردسالند و تحمل تشنگی در توان آنها نیست. پیامبر(ص) که نگرانی دخترش را در این رابطه، بجا و بموقع دید، زبان مبارکش را در دهان حسن و حسین(ع) قرار داد و با تر کردن دهان آنها، حضرت زهرا را از نگرانی در آورد و آن دو طفل کوچک را نیز از تشنگی مفرط نجات داد.

عطوفت و مهر مادری در حضرت زهرا(س) به قدری بود که در لحظات پایانی عمر خود، سخت نگران حال فرزندانش بود. شاید بیشترین نگرانی آن حضرت برای محرومیت آنها از مادر بود، زیرا او می دانست که پس از شهادتش، هیچ کس نمی تواند مهر و محبت مادری را نسبت به آنها داشته باشد. فاطمه زهرا(س) برای اینکه فرزندانش از این نعمت بزرگ یعنی محبت مادرانه، محروم نمانند، به حضرت علی(ع) پیشنهاد کرد و از ایشان خواست که پس از او، کسی را به همسری انتخاب کند، که بتواند از عهده این مهم برآید.

پس از رحلت رسول گرامی(ص)، مقداری از غمهای حضرت زهرا(س) به محرومیت فرزندانش از محبت پیامبر(ص)، مربوط می شد و گاهی با قلبی سوزان، خطاب به فرزندانش چنین می گفت: کجا رفت پدرتان (پیامبر(ص)) که شما را عزیز می داشت؟ او شما را بر دوش خود سوار می کرد و به شما مهربانی می نمود. کجا رفت جد بزرگوارتان که از همه به شما مهربانتر بود، آن گونه که نمی گذاشت شما بر روی زمین راه بروید و همیشه شما را در آغوش خود داشت؟ آه که دیگر او را نمی بینم که شما را بر دوش گرفته باشد.

بازی و تحرک

علی رغم اینکه ظهور اسلام در محیطی کاملاً بی فرهنگ و دور از تمدن بود، اما برنامه و شیوه های ارایه شده از طرف اولیای دین، همیشه با انسانها از هر تمدن و فرهنگی سازگار است.

از جمله مواردی که در شیوه تربیت حضرت زهرا(س) جایگاه خاصی داشت، تحرک و بازی کودکان بود. این فعالیت و تکاپو به قدری برای سلامتی و رشد مناسب کودک، ضروری است که حتی برای تشویق آنها به تحرک و بازی، بزرگترها نیز باید تن به بازی و جست و خیز بدهند.

بازی در دوران کودکی به منزله واکنش کودک در برابر عوامل محیطی و بروز استعدادهای نهفته اوست که تأثیرات آن در کنار تقویت جسم و افزایش بنیه کودک، قابل توجه است. همچنین بازی، در تقویت نیروی ابداع و ابتکار کودک بی نهایت، مؤثر است. بنابراین غفلت از بازی به هیچ وجه به صلاح کودک و والدین او نیست.

همبازی شدن رسول معظم اسلام(ص) با فرزندان دخترش زهرا بیانگر این نکته مهم است که بازی و تحرک کودک، یکی از لوازم تربیت صحیح محسوب می شود. حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) در خانه به بازی بچه ها توجه کافی مبذول می داشتند و همین امر، موجب شادابی و نشاط روزافزون آنها می شد.

در مقابل، خانه هایی که برای کودک، محیط مناسب و دلنشین برای بازی و تحرک نیست، در روحیه و شخصیت اعضای خردسال آن خانه، اثر نامطلوبی دارد، نباید فراموش کرد که تحرک و بازی، اقتضای طبیعت و سن کودک است و پدر و مادر وی وظیفه دارند شرط و لوازم این مهم را برای کودکان خود فراهم سازند. حضرت فاطمه(س) از همان دوران کودکی با فرزندانش همبازی می شد، و به این نکته نیز توجه داشت که در بازی، نوع الفاظ و حرکات مادر، سرمشق کودک، قرار می گیرد؛ بنابراین باید از الفاظ و جملات مناسبی استفاده کرد. علاوه بر این باید در قالب بازی و شوخی، نفس کودک را تقویت نموده، او را به داشتن مفاخر و ارزشهای اکتسابی تحریک و تهییج کرد. اینها همه مرهون در پیش گرفتن شیوه های صحیح در این رابطه است.

نقل شده است که حضرت زهرا(س) با فرزندش امام حسن مجتبی(ع) بازی می کرد و او را بالا می انداخت و می فرمود:

إشْبَه أباکَ یا حسن

واخلَعْ عن الحقِ الوَسَنَ

و اعبد الها ذامِننَ

و لا تُوالِ ذَا الاِحَنِ

پسرم حسن، مانند پدرت باش. ریسمان ظلم را از حق بر کن. خدایی را بپرست که صاحب نعمتهای متعدد است و هیچ گاه با صاحبان ظلم و تعدی، دوستی مکن.

همچنین نقل شده است که وقتی فرزندش حسین(ع) را بازی می داد، این گونه می فرمود:

اَنْتَ شبیهٌ بأبی

لَسْتَ شبیها بعلیٍ

تو به پدر من (پیامبر(ص)) شبیهی و به پدرت علی شباهت نداری.

طبق همین نقل، این بیت، موجب خنده و تبسم حضرت علی(ع) می شد. از این قطعات تاریخی، استفاده می شود که حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) علی رغم تمام مشکلات و گرفتاریهای موجود، در برخورد با کودکان، خود را خوشحال و خندان نشان می دادند. این لازمه و جوهره جوانمردی است که انسان گرفتاریهای خارج از خانه را با خود به خانه نیاورد و غصه های خود را هر قدر که باشد، در ظاهر خود، نمایان نسازد. بدون تردید، فرزندانی که محصول تربیت چنین خانواده هایی هستند از روانی سالم، روحیه ای قوی و نفسی مطمئن برخوردار خواهند بود.

پیام زن، شماره5، انصاری، عذرا

دسته ها : مقالات
سه شنبه 28 10 1389 10 صبح

از حضرت صادق علیه السلام منقول است که

 فرزند خود را تا هفت سال بگذار که بازى کند و بعد از آن تا هفت سال دیگر سعى کن در تربیت او، اگر نیک شد دیگر سعى کن و اگر نه امید خیرى از او نیست.

در حدیث دیگر فرمود که هفت سال او را بگذار که بازى کند وهفت سال دیگر خط وسواد او را بیاموز و هفت سال دیگر حلال و حرام خدا را به او بیاموز.

 ازحضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است که

طفل را هفت سال نگاه دارى و تربیت بدنش باید کرد و هفت سال آداب به او مى باید آموخت و هفت سال دیگر خدمتش میباید فرمود و تا بیست وسه سال قدش بلند میشود و تا سى و پنج سال عقلش زیاد میشود و دیگر بعد از آن تجربه ها او را حاصل میشود.

حلیه المتقین

دسته ها : احادیث
سه شنبه 28 10 1389 10 صبح

از نظر قرآن و روایات اهل بیت علیهما السلام، از نظر تاریخ و تجربه اثبات شده است که پدر و مادر دخالت موثر در سرنوشت اولاد دارند چه کودک ، چه نوجوان و چه جوان

مرحوم فیض علیه الرحمه در تفسیر صافی ذیل آیه شریفه

هو الذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء

روابتی نقل می کند که برای همه مخصوصا پدر و مادرها تکان دهنده هست. می فرماید:

وقتی دو ملک مصور آمدند که بچه را تصویر و صورت بندی کنند خطاب می شود به آن دو ملک که نگاه کنید به پیشانی مادر و سرنوشت این بچه را از آنجا برداشت کنید و آنچه در پیشانی مادر است همان را قضا و قدر و سرنوشت این بچه قرار دهید بعد خطاب می شود " اما بداء هم برای من قرار بدهید"

قضا و قدر تعلیقی است، در پیشانی مادر برای بچه، و آن دو ملک همین کار را می کنند. مقدرات بچه را، سعادت و شقاوت این بچه را ، سرنوشت این بچه را از پیشانی مادر می گیرند و در پیشانی او می نویسند و برای پروردگار عالم بداء قرار می دهند.

معنای روایت:

یعنی پدر و مادر دخالث موثر در سرنوشت بچه دارند نمی گوییم علت تامه، بلکه  مادر خوب و پدر با تفاوت ، زمینه سازند برای سعادت بچه، برای اخلاق بچه و مادر بی عفت، مادر بی تفاوت در تربیت ، پدر لاابالی در جمع مال و در غذای حلال و حرام و پدر بی تفاوت، در تربیت اولادشان دخالت دارند

وبالاخره این روایت به ما می گوید پدر و مادر دخالت موثر در سرنوشت بچه دارند، در سرنوشت جوان، در سرنوشت نوجوان از همین نظر هم از اهم واجبات در اسلام تربیت اولاد است.

گزیده ای از تربیت فرزند از نظر اسلام-حسین مظاهری

سه شنبه 28 10 1389 9 صبح

ریشه ی وجود خدا

خدا که همه چیز را آفریده ، چه کسی خود خدا را آفریده است ؟

این سوال تو ، سوال خیلی از بچه ها و حتی خیلی از بزرگ تر ها هم هست. راستش تصور ما  درباره ی خدا کمی نادرست است. اگر خدا را طوری فرض کنیم که او هم نیازمند آفریننده ای باشد ، دیگر خدا نیست. خدا موجودی است که به هیچ جیز و هیچ کس نیاز ندارد. قرآن کریم درباره ی خدا می گوید: " خدا بی نیاز است و شما مردم ، نیازمندید. " 

اگر بگوییم خدا را چه کسی آفریده است ؟ دوباره این سوال پیش می آید که خالق خدا را چه کسی آفریده است ؟ در نتیجه باید این سوال را تا بی نهایت ادامه دهیم ،‌بدون این که به جواب برسیم.

فکر می کنم با یک مثال ، پاسخ درست را بتوانم برایت بگویم. خانه ای را فرض کن که پنج طبقه دارد. طبقه ی پنجم روی طبقه ی چهارم قرار گرفته است. طبقه ی چهارم روی طبقه ی سوم و طبقه ی سوم روی طبقه ی دوم و     طبقه ی دوم روی طبقه ی اول تکیه کرده است و طبقه ی اول هم روی زمین قرار دارد. می بینی که در این خانه ، هر طبقه ، بر روی طبقه ی قبل قرار گرفته است تا این که به زمین می رسیم ؛ اما زمین دیگر بر روی چیزی تکیه نکرده است. او تکیه گاه همه ی طبقات بالاست و استواری و قرار او مال خود اوست.

خدا هم تکیه گاه همه ی جهان است. اگر فرض کنیم خدا هم آفریننده ای دارد مثل آن می شود که بگوییم یک ساختمان ، بدون یک تکیه گاه مطمئن ساخته  شده است.

اگر موافقی ،‌یک مثال دیگر بزنم. ببین عزیزم ! اگر من از تو بپرسم چرا این پیراهن تو خوشبو است؟ حتما پاسخ می دهی که چون به آن عطر زده ام . اگر بپرسم چرا عطر خوشبو است ، حتما جواب می دهی که چون عصاره ی گل در آن است؛‌ اما اگر بپرسم چرا گل خوشبو است ، این بار پاسخ می دهی که بوی خوش گل ، مال خود اوست و آن را از جایی نیاورده است.

وجود خدا هم همین طور است . هستی خدا از جایی گرفته نشده است تا بپرسیم او را چه کسی آفریده است.

چون موجوداتی که ما در دنیا می بینیم ، همه ضعیف و نیازمند هستند ، تصور خدای بی نیاز ، کمی برایمان سخت است.

قرآن کریم می گوید : " تنها با یاد خداست که دل ها آرامش می یابد." اگر بعضی از سوال ها به ذهنت می رسد که به خاطر آن ها کمی احساس ناراحتی می کنی ، به یاد خدا باش و از او بخواه که خودش ناراحتی ات را برطرف سازد.

برای رسیدن به جواب سوال هایت عجله نکن. هرچه بیشتر مطالعه کنی و بیشتر به جلسات مذهبی بروی و بیشتر دعا کنی ، زودتر به جواب سوال هایت خواهی رسید.

پرسیدن از خدا و کارهای او گناه نیست؛ اما برای رسیدن به جواب های درست  باید کمی صبر داشته باشی . خدا در قرآن وعده داده است که آدم های با صبر و حوصله را یاری کند. بدان که خدا تو را هم کمک خواهد کرد و تو را به جواب سوال هایت خواهد رساند.

خداشناسی قرآنی کودکان-حیدری ابهری

دوشنبه 27 10 1389 8 صبح

در روایات می خوانیم در روز قیامت اولاد از دست انسان شکایت می کند. یک تاجری یک کاسبی از راه کم فروشی از راه تقلب و بالاخره از راه حرام، یک اداری از راه حرام غذا تهیه می کند و می دهد به اولادش معلوم است غذای حرام در قضاوت بچه تاثیر دارد، در روز قیامت این دختر بزرگ این پسر بزرگ از دست پدر ومادر شکایت می کنند،می گویند خدایا او به ما غذای حرام داد ما را قسی کرد، بازخواست ما را از پدر و مادر بکن این یکدسته از افرادی که از دست پدر و مادر شکایت می کنند و شکایت آنها هم پذیرفته می شود

یکدسته دیگر افرادی که تربیت صحیح نشدند یعنی پدر و مادر کوتاهی کردند ، در قیامت از دست پدر و مادر شکایت می کنند که خدایا این پدر و مادر، ما را باید تربیت می کردند که نکردند، خدایا ما جهنمی هستیم بازخواست ما را از اینها بکن!

در روایات می خوانیم پدر و مادرها با این پسر و دختر ها همه با هم به جهنم می روند

تربیت فرزند از نظر اسلام-حسین مظاهری

يکشنبه 26 10 1389 3 بعد از ظهر

حادثه کربلا از منظر تربیت فرزندان

حادثه کربلا، جاودانه ترین رویدادی است که زمانه در بستر خودمانند آنرا ندیده است. حادثه ای که آثارش در حصار مرزهای اسلامی محدود نگشته و خورشید فروزانش همه گیتی را تا ابد درخشان گردانید. همه کسانی که پیرامون این حادثه به تامل نشسته اند،به فراخور شناخت خویش از آن درس گرفته، مبارزان درس مبارزه،آزادگان درس آزادگی، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعی درس اصلاح گرفته اند.

این واقعه بی نظیر زوایای بی انتهایی دارد که تنها اندکی ازآنها شناخته شده و زوایای ناشناخته اش بسی بیش از شناخته شده است. بی گمان با گسترش دانش بشری در حوزه علوم انسانی، امید کشف آنها دور از انتظار نیست، از جمله زوایای این واقعه عظیم تامل از منظر روانشناسی و تربیت است. نگارنده معتقد است هدف سیره وسنت ائمه اطهار علیهم السلام قبل از هر چیز، هدایت و تربیت است،زیرا آنان بزرگترین مربیان بشریت اند و باید تفسیر تربیتی ازحوادث زندگی آنان ارائه شود.

ذکر این نکته مفید است که، گوناگونی شرایط زمانی ائمه اطهارعلیهم السلام باعث گشته تا آنان با وجود آرمان مشترک، در عرصه دعوت و تربیت شیوه های گوناگون داشته باشند. در میان امامان شیعه، امام حسین(ع)شرایط ویژه خود را داشت. بنابراین ضمن آنکه همه زندگی و سیره حضرت سرمشقی کامل، از حیات طیبه، برای پیروانش است سیره تربیتی آن حضرت در حادثه کربلا هم برای کسانی که زندگیشان به شرایط زمانی آن حضرت شباهت بیشتری دارد ومی خواهند حسینی باشند، اهمیت بیشتری دارد.

توجه به نیازهای فرزندان

موجودات عالم برای ادامه حیات نیازهایی دارند که بدون برآوردن آنها ادامه حیات نا ممکن و یا همراه با سختی است این احتیاج در غیر انسان به نیازهای مادی و جسمانی محدود است; امادر انسان نیاز امور مادی، روانی و معنوی فراوانی را شامل می شودکه تنها در سایه رفع نیاز از همه امور به رشد کامل جسمانی وروانی می رسد. توجه به نیازهای گوناگون از نکات مهم تربیتی است،نیازهایی که در قالبهای زیستی، عاطفی، روانی و معنوی جلوه گرمی شود. در واقعه کربلا نیز با وجود همه مسایل و شیوه ای که امام حسین(ع)در پیش روی خود داشته، از توجه به نیازهای مادی و معنوی فرزندان و همراهان خود غافل نماند.

الف: نیازهای مادی

نیازهای مادی احتیاج اولیه هر انسان است. و بدون تامین آن،قادر به ادامه حیات نیست. نیاز به رفع تشنگی از این جمله است که در کربلا به خاطر وضعیت ویژه ای که دشمن برای کاروان کربلا به وجود آورد، به نیازهای حیاتی تبدیل شد و ایشان را به تلاش، برای رفع آن از راههای ممکن، واداشت; از اینرو، آنگاه که حضرت عباس(ع)از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبید، حضرت از او خواست برای کودکان آب فراهم نماید و فرمود:

«فاطلب لهولاء الاطفال قلیلا من الماء» پس کمی آب برای این کودکان فراهم کن...

این توجه حضرت آنگاه به اوج می رسد که فرزند شیرخواره اش را بربالای دست می گیرد و از دشمن برایش آب می خواهد. در مقتل ابی مخنف آمده است:

امام حسین(ع)به سوی ام کلثوم آمد و فرمود: خواهر! تو را درباره فرزند شیرخواره ام به نیکی سفارش می کنم، او شیر خواره است وشش ماه بیشتر عمر ندارد. ام کلثوم به برادر جواب داد: سه روز است این طفل آب ننوشیده است.

برایش آبی طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمن ایستادو آنگاه فرمود: «ای قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادت رساندید و جز این طفل باقی نمانده و او از تشنگی دهان را بازمی کند و می بندد، به او جرعه آبی دهید...»

ب: نیازهای عاطفی و روانی

گرچه در طبقه بندی نیازها در روانشناسی، نیازهای زیستی جزءنخستین نیازها به حساب می آید، اما نقش نیازهای عاطفی و روانی نیز با اهمیت و تعیین کننده است. زیرا هر چند نیاز جسمی محسوس و آشکار است و فقدانش جسم را متاثر می گرداند، اما نیازهای روحی و روانی نا محسوس اند و عدم پاسخگویی به آنها روان آدمی راآزرده می سازد. کودکان و نوجوانان به خاطر موقعیت سنی آسیب پذیری در برابر مشکلات نیاز دو چندان به بر آوردن نیازهای عاطفی و روانی دارند، این نیازها، بخصوص در شرایط ویژه، از دست دادن والدین، هنگام بیماری و... چنان شدت می یابد که بی توجهی به آنهاحیات روانی و عاطفی کودک را به مخاطره می اندازد.

این شرایط ویژه به کامل ترین شکل در کربلا برای فرزندان امام حسین(ع)جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در میدان مبارزه،در سخت ترین حالات، امام(ع)را صدا می زدند و در واپسین لحظات، اوج نیاز عاطفی خویش را به نمایش می گذارند. در کربلا بیماری چون علی بن الحسین(ع)حضور دارد که تقدیر الهی بر بقاء وجودش تعلق گرفت. و از دست دادن پدر و امام خویش را تجربه نمود. این وضعیت خاص قطعا توجه ویژه ای را می طلبید و اینجا است که آن حضرت به گونه های مناسب به نیاز فرزندان پاسخ می دهد و نسبت به فرزندانی که به میدان مبارزه آمده اند به گونه ای، به یگانه فرزندش زین العابدین(ع)به گونه ای دیگر. و در مورد یتیمان و داغدیدگان پس از شهادت خویش به شکلی دیگر سفارش می فرماید.

رفتار حضرت با فرزندان و نو جوانان در میدان جنگ

آنچه از مقاتل بر می آید این است که حضرت نسبت به فرزندان وبرادرزادگانش که به میدان مبارزه می رفتند، رفتارهای گوناگونی داشت. نخست در هنگام رفتن به میدان با در آغوش گرفتن آنان واظهار علاقه و محبت صحنه های زیبایی از عاطفه و محبت را به نمایش می گذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن » آمده است: «قاسم در حالی که نوجوانی غیر بالغ بود، سوی خیمه های طرف میدان خارج شد. وقتی امام حسین(ع)نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش کشید. آن دودست به گردن هم آویختند و چنان گریستند که بیهوش شدند.»

در مرحله بعد، وقتی آنان در میدان مبارزه، در مقابل شرایطنابرابر، گرمای شدید و تشنگی قرار گرفتند، آن حضرت آنان را به صبر دعوت کرد و به آنان دلداری داد و اظهار همدردی نمود درمورد «احمد بن حسن » نوشته اند: «بعد از آنکه در میدان جنگ شرایط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمویش حسین(ع)آمد وپرسید: عمو(جان)آیا جرعه آبی هست تا جگر خود را با آن خنک کنم و برای مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بیشتری پیدا کنم؟

امام(ع)فرمود: «یابنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک رسول الله(ص)،فیسقیک شربه من الماء لاتظماء بعدها ابدا»فرزندم! کمی صبر کن تا جدت رسول خدا را ملاقات کنی، او چنان شربت آبی به تو بنوشاند که هرگز تشنه نشوی.

در مورد «علی اکبر» نیز آمده است; بعد از مبارزه ای بی امان و کشتن تعدادی از دشمنان در حالی که جراحات زیاد بر بدن داشت،عطش بر او بسیار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض کرد: «یاابه العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربه من ماء و سبیل اتقوی بها علی الاعداء؟ فبکی الحسین(ع)و قال یا بنی یغز علی محمد و علی و علی ابیک ان دعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک...»

ای پدر، عطش مرا از پای در آورد و سنگینی اسلحه مرا ناتوان کرد، آیا شربت آبی هست تا با نوشیدن آن، توان بیشتر، با دشمنان مبارزه کنم؟

امام فرمود: فرزندم بر محمد و علی و پدرت سخت است که آنان رابخوانی و به تو پاسخ ندهند و به یاری بخواهی و آنان فریاد رس تو نباشند... .

در مرحله سوم، آنگاه که بعد از مبارزه بی امان فرزندان توسطدشمن مجروح گشته و بر زمین افتادند، حضرت به رعت خود را بربالینشان رسانید و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس که فرزندان نیاز بیشتری به تسلی خاطر داشتند، با آنان ابرازهمدردی نمود... . آنگاه که «قاسم بن الحسن » بر زمین افتاد وعموی خود را صدا زد، امام حسین(ع) چون باز شکاری خود را بربالین فرزند برادر رساند و مانند شیر خشمگین بر دشمن حمله نمود. وقتی گردو غبار فرو نشست، دیدند امام(ع) بر بالین قاسم نشسه و به قاسم(ع)که در حال جان دادن بود، فرمود: عز والله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا یعنک او یعنک فلا یغنی عنک بعدا لقوم قتلوک »

به خدا سوگند، بر عموی تو سخت است که او را بخوانی پاسخ ندهد، یا اجابت نماید ولی نتواند کمک کند یا کمک کند اما به توسودی نبخشد.(از رحمت)خداوند دور باد قومی که تو را کشت.

رفتار حضرت نسبت به فرزند بیمارش زین العابدین(ع)

خواست الهی بر این تعلق گرفت که علی بن الحسین حجت او بعد ازامام حسین(ع)، بیمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان زمین از حجت اللهی خالی نگردد و این وضعیت جلوه دیگری از تربیت حسینی را می طلبید. در حالی که شدت مبارزه و مصبیتهای پیاپی کربلاانسان معمولی را چنان به خود مشغول می کند که همه چیز را فراموش می کند، مربی بزرگ کربلا از مسئولیت بزرگ تربیت غافل نماند و چون فرزند خود را نیازمند توجه و مراقبت دید، بر بالینش آمد وگفتگویی صمیمانه به پرسشهای او در در مورد حوادث کربلا پاسخ داد. در منابع تاریخی می خوانیم:

«... حضرت به سوی خیمه فرزندش زین العابدین آمد و در حالی که فرزندش بر فرشی از پوستین استراحت می نمود و زینب(س)از اوپرستاری می کرد، فرزندش را عیادت نمود، وقتی زین العابدین(ع)نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خیزد. اما ازشدت بیماری قادر به برخاستن نبود. از عمه اش زینب(س)خواست که اورا کمک کند، زینب خود را تکیه گاه او قرار داد.

امام حسین(ع)از وضعیت بیماری فرزندش سئوال کرد و زین العابدین(ع)حمد و سپاس خداوند رابه جا آورد و از پدر پرسید دراین روز با این قوم منافق چگونه رفتاری کردی؟

پدر فرمود: «فرزندم شیطان بر آنان مستولی گشت و آنان را ازیاد خدا غافل کرد...»

رفتار حضرت نسبت به خانواده و فرزندان در لحظه وداع

امام(ع)در واپسین لحظه های زندگی خویش شرایط ناگواری خانواده و فرزندان غصه یتیمی و از دست دادن نزدیکترین عزیزان از یک طرف، طی مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهی دشمنان سنگدل، از طرف دیگر را مجسم کرد. در چنین شرایطی امام(ع)شیوه دعوت به صبر و برد باری و توجه دادن به نصرت الهی را برگزید تابا دم حسینی خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان برای دست یابی به همه اهداف، تقویت نمایند. در مقاتل آمده است:

«هنگامی که امام(ع)همه یارانش را دید که شهید شده اند، برای وداع به خیمه ها آمد و ندا داد: «ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب،ای ام کلثوم، درود و سلام من بر شما باد» سکینه صدا زد: ای پدرآیا تن به مرگ داده ای؟

فرمود: کسی که یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.

طبق نقل دیگر فرمود: «ای نور چشم من کسی که یاوری ندارد،چگونه تسلیم مرگ نشود،(فرزندم)رحمت و نصرت خداوند در دنیا وآخرت به همراه شما است، پس بر قضاء الهی، صبر پیشه کن و زبان به شکوه مگشای، زیرا دنیا از بین رفتنی و آخرت ماندگار است.»

طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود: «خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار ویاور شما است و شما را از شر دشمنان نجات می بخشد و عاقبت امرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابر این گرفتاری، انواع نعمت وکرامت عطاء خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگوییدکه از منزلت و ارزش شما بکاهد.»

سفارش به فرزندان یتیم و بازماندگان

بی شک از تلخترین لحظات برای فرزندان خرد سال، لحظه ی از دست دادن والدین است. چنین وضعیتی بر فرزندان بسیار ناگوار و طاقت فرسا می نماید. در چنین شریطی آنان نیازمند توجه و عاطفه اند،نیازمند محبت و تسلی خاطراند.

فرزندان و بازماندگان کاروان کربلا هم نظاره گر دل خراشترین صحنه ها بوده اند. لذا به توجهی عمیق نیاز داشتند. از این روامام حسین(ع)با همه گرفتاریهایی که داشت، وضعیت روحی و روانی فرزندان را پس از شهادت خود پیش بینی کرد و در واپسین لحظات،تنها فرزند بازمانده از خود زین العابدین(ع)را به توجه ومراقبت و درک وضعیت روحی آنها سفارش کرد و آنچنان شرایط روانی و روحی آنها را ترسیم کرد و مشاوره های لازم تربیتی را به ایشان ارائه نمود که شخصی آشنا به مسائل روانشناسی و تربیتی را به شگفتی وا می دارد. امام(ع)فرمود: «... یا ولدی انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و نت خلیفتی علی هولاء العیال و الاطفال فانهم غرباء مخذولون قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائب الزمان، سکتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهم بلین السلام فانهم مابقی من رجالهم من یستاءنسون به غیرک و لااحد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک دعهم یشموک و تشمهم، و یبکواعلیک و تبکی علیهم.»

فرزندم تو پاکیزه ترین ذریه و با فضیلت ترین خاندان من هستی،بعد از من تو سر پرست کودکان و اهل بیت هستی، آنان غریب هستند.

خواری و یتیمی و شماتت دشمنان و مصیبتهای زمان آنها را در برگرفته است. هرگاه ناله و گریه شان بلند شد، آرامشان گردان، درهنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم تسلی خاطرشان بده. ازمردان آنها، جز تو کسی که مایه انس و آرامششان باشد، زنده نمانده است و جز تو کسی را که شنوای شکوه ها و درد دلهایشان باشد، ندارند....»

پاسخگویی به پرسشهای فرزندان

فرزندان وقتی دوران نوزادی و کودکی را پشت سر می گذارند، براثر ارتباط بیشتر با اشیاء پیرامون و برخورد با موقعیتهای جدید، سئوالاتی در ذهنشان به وجود می آید در مقطعی از سن، چنان والدین را «سئوال باران » می کنند که آنها را به ستوه می آورند.

کودکان هرچه رشد عقلانی بیشتری می یابند، سئوالات جدی تری خواهندداشت، بویژه در دوره نوجوانی و آغاز جوانی، شرایط جدید، تغییرو تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگی والدین سئوالات بیشتری را درذهن آنان ایجاد می کند، در چنین وضعیتی بر والدین بصیر و آگاه است که زمینه پرسشگری را برای فرزندانشان فراهم کنند و پای صحبتهای آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهای آنان پاسخ مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه کربلا، که موقعیت جدیدی در زندگی امام حسین(ع) محسوب می شد، پرسشهایی را در ذهن فرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد کرد و ذهن کنجکاو آنان رابه پرسشگری وا داشت. حسین بن علی(ع)با درک موقعیت آنها، به سئوالاتشان پاسخهای مناسب و در خور شاءنشان می داد. به دو نمونه از پاسخگویی حضرت اشاره می کنیم:

1 هنگامی که حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبیه فرود آمد، خواب کوتاهی بر آن حضرت مستولی شد. پس از اندکی حضرت با چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «علی » که متوجه این صحنه بود، پرسید: ای پدر! چرا گریه می کنی؟ خداوند چشم تو رانگریاند.

حضرت فرمود: «فرزندم این لحظه، وقتی است که رویا در آن دروغ نمی باشد. من در خواب سواره ای را دیدم که کنارم ایستاد و گفت:

«ای حسین شما به سرعت حرکت می کنید و مرگ به سرعت شما را به بهشت می رساند و آگاهی یافتم که مرگ ما فرا رسیده است.»

علی پرسید: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟

فرمود: «فرزندم به خداوندی که همه بندگان به سوی او برمی گردند، ما بر حق هستیم »علی عرض کرد: در این صورت ترسی از مرگ نداریم.

امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطافرماید.»

2- بعد از آنکه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا وشهادت یاران را ترسیم کرد، قاسم بن حسن(ع)در باره شهادت خودپرسید. امام(ع)به او مهربانی کرد و پرسید:

فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟

پاسخ داد: عمو(جان)مرگ نزد من از عسل شیرین تر است.

حضرت بعد از آنکه ظرفیت و توان درک قاسم را نمایان ساخت وپاسخ زیبای او را شنید، فرمود: عمویت به فدایت گردد! به خداقسم! تو از کسانی هستی که بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهیدمی شوند.

نقش آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان

خداوند انسان را آزاد آفرید و قدرت اراده و انتخاب به اوبخشید تا پرتو آن از میان راههای مختلف مسیر صحیح را برگزیند.

آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اکراه و اجبار برگزید، در راه تحقق و دستیابی به آن تا پای جان می ایستد، عنصر آزادی به جا وانتخاب درست در تربیت، عنصری گرانبها و کار آمد است، در تربیت فرزندان اجبار ثمری نمی بخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینه را آماده کنند که فرزندان خود راه صحیح را بر گزینند تا برآنچه به حق برگزیده اند، پایبند و استوار باشند، از جلوه های تربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود. امام حسین(ع)با اینکه در کربلا به شدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد می گذارد و با اینکه بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمی کند و ازاینروست که می بینیم آنان نیز که آگاهانه همراهی پدر و امام خویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش رافدای راهش نموده اند. ابی حمزه ثمالی از علی بن الحسین(ع) نقل می کند که در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع نمودند و خطاب به آنان فرمود: «ای اهل و فرزندان و ای شیعیان من، از فرصت شب استفاده کنید و جانهای خود را نجات دهید... شمادر بیعتی که با من بسته اید آزاد هستید. ...»

نیز آن حضرت هنگامی که عبدالله فرزند مسلم نزد ایشان آمد واجازه میدان طلبید فرمود: «شما در بیعت با من آزاد هستی،شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکه خارج شو» عبد الله عرض کرد: «بخدا سوگند من از کسانی نیستم که دنیا را بر آخرت مقدم دارم.»

ماهنامه کوثر، شماره 39، علی همت بناری

دسته ها : مقالات
يکشنبه 26 10 1389 2 بعد از ظهر

 فرزندم

 آفرین بر تو که می خواهی خدا را بشناسی و درباره ی او بیشتر بدانی . سن و سال تو زیاد نیست و برای یادگیری اصول دین ، فرصت های بسیار زیادی پیش رو داری ، اما چه خوب است که در راه شناخت خدای بزرگ ومهربان ، از همین حالا تلاش کنی و لااقل سوال های خودت را از کسانی که جواب آنها را می دانند ، بپرسی. معلم دینی، روحانی محل ومن و مادرت آماده ایم که پرسش های تو را بشنویم و به آنها پاسخ بدهیم.

از این مقدمه ی کوتاه که بگذریم ، به پاسخ سوال تو می رسیم . فکر می کنم با بیان چند مثال ، پاسخ تو کاملا روشن شود .

فرزند خوبم !

وقتی وارد مدرسه ای می شوی ، مدیری را می بینی که آنجا را اداره می کند ، وقتی وارد باغی می شوی ، باغبانی را می بینی که مشغول آبیاری و رسیدگی به درختان است .

وقتی وارد شهری می شوی ، شهرداری را می بینی که اداره ی شهر را به عهده دارد

وقتی به ارتش بروی ، فرماندهی را می بینی که همه ی سربازانش گوش به فرمان او هستند

وقتی به کارخانه ای بروی ، می بینی که آن جا هم رئیسی دارد که کارخانه زیر نظر اوست .

اگر بخواهم خدا را برای تو خیلی آسان معرفی کنم ، باید بگویم که خدا ، هم آفریننده ی این دنیا و هم اداره کننده و فرمانده و رئیس آن است . در آیه 32 سوره ابراهیم می خوانیم : « خدا همان کسی است که آسمان ها و زمین را آفرید و آبی از آسمان فرو فرستاد و بوسیله ی آن ، میوه هایی را برای روزی شما ( از زمین ) بیرون آورد و ... »

تمام موجوداتی که می بینی آفریننده ی خدا هستند و اداره ی جهان بزرگی که در آن زندگی می کنیم با خداست . بارش باران ، رویش گیاهان ، زندگی و مرگ جانوران ، طلوع و غروب خورشید و ماه و ستارگان ، پرواز پرندگان ، خزیدن خزندگان و تمام حوادث بزرگ و کوچک دنیا به خواست و اراده ی خدا و زیر نظر اوست .

ما انسان ها نیز آفریده ی او هستیم . خدا برای آنکه خودش را به ما معرفی کند ، هزاران پیامبر فرستاده است . آخرین پیامبری که او فرستاده ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله است . پس از پیامبر (ص) نیز امامان عزیز ما مسئولیت معرفی خدا را بر دوش گرفته اند .

برای آنکه خدا را بهتر بشناسیم ، او قرآن را نیز در اختیار ما قرار داده است . سوره ها و آیه های قرآن هر کدام به شکلی ، خدا را به ما معرفی می کنند . قرآن کریم ، خدا را آفریننده ی جهان ، مهربان ، بخشنده ، دانا ، قوی ، روزی دهنده ، کامل و آگاه از همه چیز معرفی کرده است .

بهترین راه آشنایی با خدا ، خواندن قرآن ، مطالعه ی سخنان پیامبر و امامان علیهم السلام و تماشای جهان بزرگ و زیبایی است که او آفریده است .

 خداشناسی قرآنی کودکان-غلامرضا حیدری ابهری

يکشنبه 26 10 1389 2 بعد از ظهر

در روایت دیگر پیغمبر اکرم (ص) لعن کردند. فرمودند: لعنت خدا بر آن پدر و مادری باد که موجب بشود که اولادش عاق گردد.

معنای جمله این است که اگر پدر یا مادری تربیت صحیح روی اولاد نکند، دین صحیح به اولاد ندهد، ادب صحیح به اولاد ندهد، معمولا این اولاد پرخاشگر، طغیانگر، و بی ادب می شود، در مقابل همه قد علم می کند، در مقابل پدر و مادرش هم قد علم می کند و پیغمبر اکرم(ص) فرمود: لعنت خدا بر پدر و مادری باد که موجب می شوند اولادشان عاق شود. و این عاق را خود پدر و مادر موجب شده اند

برای اینکه باید تربیت کنند باید مودب بار بیاورند؛ تا در جامعه مودب باشد، در خانه مودب باشد، متدین، با عاطفه و با اخلاق باشد. پرخاشگری با دیگران، با پدر و مادر نکند و اگر بی تفاوتی کردند مواظبت نکردند و پرخاشگر شد پدر ومادر هر دو مسئولند

او برای اینکه عاق پدر و مادر است جهنم می رود و این برای خاطر اینکه تربیت صحیح نکرده است.

تربیت فرزند از نظر اسلام-حسین مظاهری

شنبه 25 10 1389 9 صبح

در تاریخ می خوانیم که صاحب بن عباد خیلی مرد با سخاوتی بود

خودش می گفت من این سخاوت را از مادرم برداشت کردم برای اینکه مادر من هر روز که می خواستم مدرسه بروم پولی به من می داد و می گفت این را صدقه بده. هر روز پول دادن به من و صدقه دادن  موجب شد من سخی شوم، من فهمیدم انسان همان طور که باید به فکر خودش باشد باید به فکر دیگران هم باشد.

* از همان روز اول غذایی که تهیه می کنید این غذا را بدهید به آن بچه و بگویید بده به او.

هدیه ای که می خواهید بدهید، بدهید به دختر، به پسر و بگویید بده به برادرت یا خواهرت و عاطفه را یادش بدهید رافت را یادش بدهید و مهربانی را. این از وظایف سنگین است

تربیت فرزند از نظر اسلام-حسین مظاهری

شنبه 25 10 1389 9 صبح

حضرت صادق علیه السلام فرمود که

فرزندان خود را زود احادیث بیاد ایشان بدهید که مخالفان ایشان را گمراه نکنند.

دراحادیث معتبره وارد شده است که

 تادیب کنید فرزندان خود را بر محبت على بن ابى طالب علیه السلام، اگر قبول نکنند، نظر کنید در امر مادرهایشان یعنى این علامت فرزند زنا است که قبول محبت امیرالمؤ منین علیه السلام نمیکند.

حضرت صادق علیه السلام فرمود که

 هر که محبت ما اهلبیت را در دال خود بیابد مادرش را بسیار دعا کند که با پدرش خیانت نکرده است.

حلیه المتقین

دسته ها : احادیث
شنبه 25 10 1389 9 صبح

پیامبر اکرم(ص)

فرزندان خود را به سه چیز ادب کنید:

محبت به پیامبرتان

محبت به اهل بیت پیامبر

و خواندن قرآن

میزان الحکمه

دسته ها : احادیث
شنبه 25 10 1389 9 صبح

پیامبر اکرم(ص)

هر کس فرزند خود را ببوسد، خداوند برای او حسنه و ثواب می نویسند.

وسائل الشیعه

 

 

دسته ها : احادیث
شنبه 25 10 1389 9 صبح

امام صادق(ع)

پیش از آنکه انسان های گمراه از شما سبقت بگیرند و فرزندان شما را به انحراف بکشانند، در آموختن حدیث به فرزندانتان شتاب کنید.

وسائل الشیعه

*اگر بچه ات را تربیت نکنی، او را آن طور که می خواهند تربیت می کنند*

دسته ها : احادیث
چهارشنبه 22 10 1389 9 صبح

پیغمبر اکرم(ص) با اصحابش از جایی رد می شدند ، برخورد کردند با بچه هایی که بازی می کردند. پیغمبر نگاهی به بچه ها کرد و فرمود:بدا به حال بچه های دوره آخرالزمان از دست پدر و مادرهایشان به خاطر اینکه پدر و مادرها به فکر دنیای بچه هایشان هستند اما به فکر آخرت بچه ها نیستند بفکر تامین آتیه برای برای اولادشان هستند اما بفکر تربیت صحیح ، ادب این بچه و دین اونیستند

بعد پیغمبر فرمود:من بری هستم از این گونه مردم و آنها هم از من بری هستند.

(من از آنها بیزارم آنها هم از من بیزارند.)

تربیت فرزند در اسلام-حسین مظاهری

چهارشنبه 22 10 1389 8 صبح

قرآن شریف می فرماید:

یا ایها الذین امنو قوا انفسکم و اهلیکم نارا و قودها الناس و  الحجاره

یعنی ای افرادی که ایمان آورده اید شما باید هم خودتان و هم زن و بچه تان را از آتش جهنم نجات بدهید.

ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیمه الا ذلک هو الخسران المبین

ورشکسته آشکار در روز قیامت آن است که باید برای خاطر اولاد به جهنم برود، ورشکسته آشکار آن است که خود و زن و بچه اش را از آتش جهنم نجات نداده است و در روایات می خوانیم: وای بر آن پدر و مادری که به فکر دنیای بچه هایشان هستند، اما به فکر آخرت آنها نیستند، به فکر اخلاق و ادب بچه نیستند یعنی به فکر این هست که بچه اش درس بخواند، مدرکی بگیرد، پستی بگیرد، به فکر این هست که تامین آتیه برای بچه اش بکند، به فکر این هست که جهیزیه ای برای دخترش تهیه کند- که همه اینها بجاست و باید باشد- اما به فکر دین ، ادب، تربیت بچه، بفکر اینکه این بچه با که رفت و آمد دارد، به فکر اینکه این بچه آلان ساعت 9 شب است کجاست، در خانه است یا نه، به فکر اینکه این بچه اخلاق، انسانیت دارد یا نه، به فکر این نیست

پیغمبر اکرم(ص) فرمود: وای بر این افراد.

گزیده ای از تربیت فرزند در اسلام-حسین مظاهری

 

چهارشنبه 22 10 1389 8 صبح
X